گذری بر تاریخچه ساسانیان

پیچک

تاريخ : یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:, | 12:3 | نویسنده : farid
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f2/Senmurv.svg/1000px-Senmurv.svg.png
سیمرغ، نشان ساسانیان

گستره شاهنشاهی ساسانی
ساسانیان خاندان شاهنشاهی ایرانی در سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی بودند. شاهنشاهان ساسانی که اصلیتشان از استان پارس بود بر بخش بزرگی از غرب قارهٔ آسیا چیرگی یافتند.
ساسانیان قلمرو فرمانروایی خود را ایران‌شهر (به پهلوی کتیبه‌ای ) می‌خواندند. پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. در آن زمان بغداد نام منطقهٔ کوچکی در نزدیکی تیسفون بود. خود نام «بغداد» یک نام ایرانی است که در زمان ساسانیان به آن منطقه نهاده شد.
تیسفون در سال ۶۵۱ به دست عرب‌ها تسخیر شد و به تاراج رفت. نام عربی تیسفون «مدائن» است. نام تیسفون به سریانی «ماحوزه» بود.
نام «ساسانیان» از «ساسان» میآید که آن هم نام پدربزرگ اردشیر پاپکان (پاپک = بابک = نام پدر اردشیر) پایه‌گذار خاندان ساسانیان است. ساسان متولی معبد
آناهیتا در استخر فارس بود.
ساسانیان رفته‌رفته ناتوان شدند و دستگاه مذهبی زرتشتی در کار پادشاهی و کشورداری نفوذ بسیاری نمود تا جایی که در سده پنجم میلادی دیگر کنترل کشور و دربار بیشتر با موبدان بود تا شاهان. شاهنشاهی ساسانیان با تاختن عرب ها و ورود اسلام به ایران نابود شد، اگر چه فرزندان و خویشان ساسانیان سال ها از مازندران تا فرارود به نبرد در برابر عرب های مسلمان پرداختند تا بلکه پادشاهی از دست رفته خود را باز یابند. بازمانده خاندان ساسانی نیز به کشور چین پناه بردند
.

http://ts4.mm.bing.net/th?id=H.4582567954483555&pid=15.1

ساسانیان و رقیبانشان
دولت بیزانس که در بخش شرقیِ تصرف‌های خود، با دولتی توانمند مانند ساسانیان سروکار داشت و آن را نیرومندترین دشمن خود می‌دانست، گرفتاری‌های زیادی هم در غرب و هم در شمال تصرف‌هایِ خود، به خصوص در اروپا داشت. این گرفتاری‌ها، مانع از آن می‌شد که بیزانس همه نگاهِ خود را صرف مرزهای شرقیِ خود کند و به همین سبب، دستگاه ساسانی، مانند دستگاه اشکانی، توانسته بود پایتختِ خود (تیسفون) را، در کنار رودِ دجله قرار دهد و از نزدیک بودنِ پایتخت‌اش به مرزهای دشمن، بیمی نداشته باشد. دولت ساسانی هم در شرق، و هم در شمالِ مرزهای خود، گرفتاری‌های زیاد داشت که گاهی به میزان خطرناک و تهدید کننده‌ای می‌رسید. بدین گونه سیاست خارجیِ دستگاه ساسانی، یکسره در رابطه با شرق و غرب خلاصه می‌شد. اما دستگاه ساسانی در این زمان، خود را به اندازه کافی نیرومند نشان داد و توانست ایرانشهر را از آسیب‌های ویرانگر و خطرآفرین دور نگه دارد و در داخل کشور، برای مردم ایران، زندگی مرفه همراه با امنیت تامین کند.
این دستگاه، فرهنگی پربار در زمینه سیاست و کشورداری، اخلاق، رابطه‌های سالم اجتماعی و هنر به وجود آورد، که پس از نابودی و ویرانیِ سیاسی‌اش، اثرهای خود را در نسل‌های پسین و فرهنگ دیگر همسایگان، به روشنی نشان داد. با اینکه دشمنان شناخته شده دستگاه ساسانی، دولت پیشرفته بیزانس و دولت‌های نیمه پیشرفته شمال و شرقِ کشور بودند، شکست این دستگاه، نه از سوی این دشمنان، بلکه از دو سوی پیش‌بینی نشده بود. نخست، فروپاشی از درون، و پس از آن، از دولتی بود که با آنکه همه توانِِ جنگی‌اش قوم‌های بیابان گرد بودند، ولی بنیه سیاسی و اجتماعی‌اش برپایه بینش دینی-فکریِ نیرومندی بود که دولت‌ها و دشمنان دیگر ساسانی، ازش بی‌بهره بودند. دستگاه اسلامی که در آغاز سده هفتم میلادی در شهر مدینه برپا شده بود، از جهت روحی و معنوی چنان نیرومند شده بود که تأثیر فرهنگی‌اش بر کشورهای همسایه، همانند چیرگیِ دیگر قوم‌های بادیه نشین و صحرانورد، گذرا نبود. این تأثیر فرهنگی چنان عمیق بود که با همه گسستگی و سستیِ سیاسی و جنگیِ اعراب، پس از دو قرن چیرگی، اثرهایش هنوز ماندگار است.
گاهشمار شاهنشاهان ساسانی
(تاریخ بر پایه سالنمای میلادی)

• اردشیر یکم (اردشیر بابکان) (پیرامون ۲۲۴-۲۴۳)
• شاپور یکم (پیرامون ۳/۲۴۲-۲۷۲)
• هرمز یکم (۲۷۲-۲۷۳)
• بهرام یکم (۲۷۳-۲۷۶)
• بهرام دوم (۲۷۶-۲۹۳)
• بهرام سوم (۲۹۳)
• نرسی (۲۹۳-۳۰۲)
• هرمز دوم (۳۰۲-۳۱۰)
• آذرنرسی (۳۱۰)
• ملکه ایفرا مادرشاپور۲ (۳۱۰)
• شاپور دوم (ذوالاکتاف) (۳۱۰-۳۷۹)
• اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳)
• شاپور سوم (۳۸۳-۳۸۸)
• بهرام چهارم (۳۸۸-۳۹۹)
• یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۱)
• بهرام پنجم (بهرام گور) (۴۲۱-۴۳۹)
• یزدگرد دوم (۴۳۹-۴۵۷)
• هرمز سوم (۴۵۹-۴۵۷)
• پیروز یکم (۴۵۸-۴۸۴)
• بلاش (۴۸۴-۴۸۸)
• قباد یکم (۴۸۸-۴۹۷)
• جاماسب (۴۹۷-۴۹۹)
• قباد یکم (۴۹۹-۵۳۱) (پادشاهی دوباره)
• خسرو یکم (خسرو انوشیروان) (۵۳۱-۵۷۹)
• هرمز چهارم (ترک‌زاد) (۵۷۹-۵۹۰)
• بهرام ششم (۵۹۰-۵۹۱)
• خسرو دوم (خسرو پرویز) (۵۹۱-۶۲۸)
• قباد دوم (شیرویه) (۶۲۸)
• اردشیر سوم (۶۲۸-۶۳۰)
• شهربراز (۶۳۰)
• خسرو سوم (۶۳۰)
• جوانشیر (۶۳۰)
• پوراندخت (۶۳۰-۶۳۱)
• گشناسب بنده (۶۳۱)
• آزرمی دخت (۶۳۱)
• هرمز پنجم (۶۳۱)
• خسرو چهارم (۶۳۱)
• پیروز دوم (۶۳۱)
• خسرو پنجم (۶۳۱)
• یزدگرد سوم (۶۳۲-۶۵۱)
تازش و پیروزی تازیان (۶۵۱)

http://ts1.mm.bing.net/th?id=H.4772001757202680&pid=15.1

ساسانیان در شاهنامه
پادشاهان ساسانی در شاهنامه از قرار زیرند:
۱.اردشیر بابکان،۲.شاپور پسر اردشیر،۳.اورمزدِ شاپور ۴.بهرامِ اورمزد، ۵.بهرامِ بهرام، ۶.بهرام بهرامیان، ۷.نرسیِ بهرام،۸.اورمزدِ نرسی، ۹.شاپورِ ذوالاکتاف، ۱۰.اردشیرِ نکوکار، ۱۱.شاپور پسر شاپور، ۱۲.بهرامِ شاپور، ۱۳.یزدگردِ شاپور، ۱۴.بهرامِ گور، ۱۵.یزدگرد پسر بهرام گور، ۱۶.هرمز، ۱۷.پیروزِ یزدگرد، ۱۸.بلاشِ پیروز، ۱۹.قباد، ۲۰.نوشین‌روان، ۲۱.هرمزد، ۲۲.خسرو پرویز، ۲۳.شیرویه، ۲۴.اردشیرِ شیروی، ۲۵.فرآیین(گراز)، ۲۶.پوران‌دخت، ۲۷.آزرم‌دخت، ۲۸.فرخ‌زاد، ۲۹.یزدگرد

پادشاهان ساسانی

http://axgig.com/images/67761108644531216239.jpg

اردشیربابکان

«اردشیر اوّل»{ ۲۲۶ تا ۲۴۰ میلادی} در زمان پادشاهی اردوان پنجم، اردشـیر به پادشاهی گوچیهر رسید . او مایل بود شاه کلّ ایران باشد بنابراین شورش کرد و اردوان را به سختی شکست داد و اشک بیست و نهم در صحنه نبرد کشته شد «۲۲۴ میلادی». بدین ترتیب سلطنت ایران در کف اردشـیر بابکان قرار گرفت .

 جنگ اردشـیر با دولت روم

اردشیر بابکان به تلافی شکست هایی که اشکانیان در اواخر حکومتشان از رومیان می‌خوردند به روم لشکر کشید ‍‍{در این زمان تراژان امپراتور روم بود} او رومیان را شکست داد و نصیبین، حران و ارمنستان را تصرف کرد. به طور کلّی کار‌های ارد شیر در جدول زیر خلاصه می‌شود...
۱- تقسیم مردم به طبقات مختلف و تایین حداقل معیشت و امکانات
۲- احیای سپاه جاویدان مانند هخامنشیان
۳-توجّه ویژه به امنیت عمومی توسّط مامورانی که از مرکز به نقاط مختلف فرستاده می‌شدند
۴-تصرف هند تا پنجاب

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/e0/Naqsh-_e_Rostam_VI_relief_Shapur_Ist.jpg/300px-Naqsh-_e_Rostam_VI_relief_Shapur_Ist.jpg

شاپور اوّل {۲۴۰ تا ۲۷۲ میلادی}
شاپور اوّل پسر اردشیر بابکان در آغاز سلطنت با طغیان حران و ارمنستان مواجه شد او به راحتی شورش ارمنستان را خواباند امّا مردم حران چنان مقاومتی از خود نشان دادند که سرکوب آن غیر ممکن می‌نمود. سر انجام باخیانت شاهزادهٔ حران دروازه باز و شاپور همه را از جمله شاهزاده را می‌کشد. او پس از فتح حران شهر‌های کرمان، خوزستان، عمان، مکران، غرب، خراسان و توران را فتح کند. نخستین جنگ شـاپـور با رومـیـان {از ۲۴۱ تا ۲۴۴ میلادی} شاپور پس از فتوحات خود متوجّه روم شد و نبردی با آن دولت کرد در نبرد اوّل پس از تصرّف انطاکیه و نصیبین از گردین شکست خورد و نصیبین از دست او رفت. گردین توسّط سردارانش کشته شد و پس از او فیلیپ عرب به پادشاهی رسید. او مصالحه‌ای با ایران امضا کرد که در آن بین النهرین و ارمنستان به ایران بازگردانده شود. دوّمین جنگ شـاپـور با رومـیـان {از ۲۴۴ تا ۲۷۲ میلادی} شاپور مانند جنگ اوّل خود از فرات گذشت و نواحی اطراف آن را تصرّف کرد و وقتی نیرو‌های رومی به نزدیکی اردوهای ساسانی رسیدند آنان را در چنان تنگنایی قرار داد که «والرین» امپراتور روم و بسیاری از سپاهیانش اسیر شدند او از اسیران جنگی برای ساختن پل شوش استفاده کرد. او پس از شکست رومیان شهر‌های آسیای صغیر، کاپادوکیه را کاملاٌ فتح و از پلمیر شکست خورد. وی به سال ۲۷۲ میلادی درگذشت.

http://www.iranianshistoryonthisday.com/photos/1203shapoor2.jpg

شـاپور دوّم {از ۳۱۱ تا ۳۷۹ میلادی}

شاپور چشم به جهان نگشوده پادشاه بود و چون ۱۶ ساله شد زمام کشور را به دست گرفت. برخی از مورّخان به او لقب کبیر را داده‌اند. اگر انوشیروان در این سلسله نبود مسلّماٌ او نقطهٔ اوج قدرت ساسانیان بود. شاپور در ابتدا از قدرت درباریان کاست {که از زمان کودکی او اختیارات بسیاری داشتند} و از مرز‌های عرب نشین دفاع کرد. تصرّف بحرین، در زمان او اتّفاق افتاد. ظاهراً شاپور در طی جنگ با اعراب کتف هایشان را سوراخ می‌کرد از این رو او را «ذوالاکتاف» می خواندند. با مرگ قسطنطین و تیرداد امپراتوران روم و ارمنستان در سال های ۳۳۷ و ۳۱۴ میلادی شاپور بر سر ارمنستان با روم جنگید. بدین ترتیب ارمنستان دوباره دست ایران افتاد. پس از این کار او اعراب و بت پرستان «آن‌ها از کشور ارمنستان بودند» را تحریک به حمله به روم کرد، آن‌ها موقّتاً شکست خوردند. شاپور به روم حمله و نصیبین را محاصره کرد ولی از عهده شان بر نیامد با این حال سپاه روم را در دشت شکست داده بود و در این زمان با ارمنستان پیمان دوستی بست {۳۴۱میلادی}. شاپور در سال ۳۴۲ میلادی بر بین النهرین حمله برد و در سنجار کنونی با سپاه کنستانتینوس رو در رو شد. رومیان در این نبرد شکستی فاحش یافته و قتل عام شدند. به او در زمانی که پیروزی بر نصیبین را نزدیک می‌دید خبر رسید که کوشانیان کوچک و هیاطله خیون ها بر مرز‌های شرقی حمله بردند او مدّت ۷ سال با آنان جنگید تا توانست بر آنان پیروز شود {۳۵۰-۳۵۷}

شرح صلحنامهٔ ایران و روم {۳۵۶ میلادی}
موسونیانوس سردار رومی در خوست صلح کرد. شاپور اوّل برای او چنین نوشت: "شـاپور، شاه شاهان، برادر مهر و ماه و همتای ستارگان به برادر خود کنستانتیوس سلام می‌رساند و خوش وقت است از این که امپراتور در اثر کسب تجربه به راه راست باز گشته‌است. نیاکان من قلمرو خود را تا رود استریمونو حدود مقدونیه گسترش داده بودند. من در جلال و عظمت و فضیلت بر همهٔ نیاکانم برتری داشتم و وظیفهٔ خود می‌دانم که ارمنستان و بین النهرین را که به حیله و تزویر از نیاکانم به در کردند، باز ستانم. این سرزمین‌های کوچک را که تنها موجب نفاق و خونریزی است، به من باز پس دهید؛ و به شما می‌گویم که اگر سفیر من بدون پاسخ مثبت باز گردد، پس از انقضای زمستان با تمام نیروی خویش به جنگ شما خواهم آمد." امپراتور روم «کنستانتیوس گشایندهٔ دریاها و خشکی‌ها و خداوند فر و شکوه جاودانی» در پاسخ به «برادرش شاپور» می‌نویسد: «اگر رومیان گاهی دفاع را بر حمله رجحان می‌نهند از بیم و ترس نیست، بلکه از راه مداراست. گر چه رومیان گاهی پیروز نشده‌اند، ولی هرگز نتیجهٔ قطعی جنگ به زیان آنان نبوده‌است.» امپراتور روم با این پاسخ سبکسرانه نتوانست از وقوع جنگ جلوگیری کند و شاپور دوّم تمام سرزمین های ذکر شده در نامه را تسخیر کرد و روم را به سختی شکست داد و پادشاه روم سزای پاسخ بیخردانهٔ خود را یافت.


http://ariapars.persiangig.com/ariapars/new_folder3/220px-Mani.jpg

مانی «پیامبر» {۲۱۵ تا ۲۷۶ میلادی}
در دوران سلطنت شاپور مانی ادّعای پیامبری و مذهبی تازه آورد که از اختلاط سایر ادیان و مذاهب فراهم ساخته شده و در شرق و غرب دنیای آنروز گسترش یافت. مانی بزرگ زاده‌ای از اشکانیان بود پدرش فاتک از مردم همدان بود. وی در سال ۲۱۵ در یکی از روستاهای نزدیک باب‍‍‍ِل به دنیا آمد. وی در کودکی به کسب دانش و فلسفه پرداخت و سپس ادیان زرتشتی، عیسوی، بودایی و یونانی را مورد مطالعه قرار داد و در بیسـت و چـهار سالگی ادّعای پیامبری کرد و سپس به وسیلهٔ «پیروز» برادر شاپور یکم که دین او را پذیرفته بود به دربار راه یافت و کتاب خود «شاپورگان» را به شاپور تقدیم داشت. شاپور دین مانی را پذیرفت و مانی را در ترویج آن دین آزاد گذاشت، مانی به هندوستان و چین سفر و دوباره به ایران بازگشت، در دوران پادشاهی بهرام اوّل مؤبدان زرتشتی از پیشرفت دین مانی بیمناک شده شاه را بر آن داشتند که بین آن ها و مانی مناظره‌ای ترتیب دهند، مانی در این مذاکره شکست خورده به دستور بهرام به زندان افکنده می‌شود و زیر شکنجه جان می‌دهد و یا به روایتی دیگر زنده زنده پوست کنده و پوستش را از کاه انباشته و بالای دروازهٔ جندی‌شاپور آویزان می‌شود و از آن هنگام آن دروازه باب مانی خوانده می‌شود. {۲۷۶ میلادی} سکه های ساسانی سکه های ساسانی از طلا و نقره و مس بود . سکه های نقره را زوزن می گفتند . تاریخ سکه ها مشخص سالهای سلطنت ساسانی است . خط و زبان سکه ها ، پهلوی ساسانی می باشد .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: